چه رنگی درد و اضطراب را کاهش می دهد؟
به گزارش وبلاگ کوجی هامی، بیایید با یک تمرین ذهنی کوچک شروع کنیم: به یک شئی نزدیک به خود نگاه کنید، رنگ آن را مشاهده کنید و به این فکر کنید که آن رنگ در واقع چیست و چه چیزی را در شما برمی انگیزد.
به گزارش وبلاگ کوجی هامی، پروفسور آریل چیپمن پژوهشگر ارشد شرح می دهد: رنگ یک چیز واقعی نیست. این مقوله ای بسیار فکری است و در واقع تفسیری به وسیله مغزمان از طول موج های مختلف نور است. رنگ اساسا طول موج های مختلف نور است و اشیاء مختلف نور را در طول موج های مختلف منعکس می کنند که مغز ما آن ها را به عنوان رنگ تفسیر می نماید. چیپمن می گوید برای فهم واقعی این موضوع باید درک کرد که چرا ما اصولا نور را درک می کنیم.
توانایی درک فوتون ها یا نور یکی از قدیمی ترین حواس است. امروزه بیشتر موجودات زنده از باکتری گرفته تا انسان تا حدی توانایی تماشا نور را دارند، اما توانایی تشکیل تصویری دقیق و درک دید با وضوح بالا مانند انسان در طبیعت بسیار نادر است. بیشتر حیوانات طول موج های خاصی از نور را می بینند، اما ممکن است بین این طول موج ها همپوشانی وجود نداشته باشد.
چیپمن شرح می دهد که یک مولکول اساسی به نام اُپسین (که به عنوان گیرنده های نوری نیز شناخته می گردد) وجود دارد که فوتون ها را گرفته و اطلاعات را به سیستم عصبی انتقال می دهد. بیشتر موجودات صرفا یک نوع اپسین دارند که قادر به گرفتن یک طول موج می باشند بدان معنا که به یک رنگ محدود می شوند.
انسان ها دارای سه نوع اپسین هستند که دید پیچیده را امکان پذیر می کنند: بینایی سه رنگی. با این وجود، حشرات دید چند رنگی دارند به این معنا که دارای اپسین های زیادی هستند و گیرنده های متفاوت تری دارند و می توانند رنگ ها را در سطحی ببینند که ما حتی نمی توانیم تصور کنیم. تفسیر آن ها از رنگ و دنیای شان کاملا فرق دارد.
آیا اپسین ها در چشم قرار دارند؟
لزوما خیر. در انسان اپسین ها در چشم قرار دارند، اما برای مثال، در بعضی از موجودات اپسین ها در پوست نیز یافت می شوند که به آنان اجازه می دهد با تغییر رنگ خود را در محیط استتار کنند.
رنگ واقعا چگونه به طبیعت یاری می نماید؟
معمولا زمانی که به رنگ در طبیعت فکر می کنیم گل ها در فکر مان تداعی می شوند. با این وجود، گل ها ساکنان نسبتا تازه روی زمین هستند و قدمت شان را می توان به تقریبا 100 میلیون سال پیش یعنی حدود 400 میلیون سال پس از ظهور موجودات پیچیده نسبت داد.
گل ها پس از آن که گیاهان به وسیله از تکامل متوجه شدند که برای پخش گرده های شان نباید به باد تکیه کنند بلکه بایستی از یک پیغام رسان استفاده کنند ظاهر شدند. آن ها در واقع به وسیله رنگی که آن حشرات را جذب می نماید به این امر دست می یابند.
اگر این گونه است چرا بعضی رنگ ها ما را آرام می کنند در حالی که بعضی دیگر باعث اضطراب می شوند؟
بخش عمده طبیعت به رنگ های سبز و آبی است. سبز و ابی رنگ های پیش فرض دنیا هستند و بنابراین، برای ما رنگ های آرامش بخش محسوب می شوند. با این وجود، داستان تکاملی کاملا متفاوتی برای رنگ های قرمز، زرد و سیاه اتفاق افتاده که آن ها را تبدیل به نماد های هشدار دهنده می نماید. بیشتر حیوانات درنده از آن رنگ ها استفاده می کنند و برای ما انسان ها نیز کارکرد مشابهی دارند. از نظر تکاملی این ترکیب رنگ ها توجه را جلب نموده یا حالت هشدار را ایجاد می کنند.
قرمز روی کاناپه روانشناس
با این وجود، تعیین می گردد که مانند بسیاری از موارد دیگر در زمینه رنگ نیز انسان ها آموخته اند که تکامل را به نفع خود مهار کنند. در واقع، یک نظریه روانشناختی کامل در پس رنگ وجود دارد که چگونگی تاثیر رنگ ها بر رفتار ما را مورد آنالیز و ارزیابی قرار داده است.
بذر این نظریه رنگ در سال 1810 میلادی زمانی که یوهان ولفگانگ فون گوته کتاب تئوری رنگ ها را منتشر کرد کاشته شد. او در آن کتاب شرح داد که چگونه رنگ ها بر احساسات مان تاثیر می گذارند. نظریه او در جامعه علمی با بی اعتنایی زیادی روبرو شد. در نهایت، نظریات او با این استدلال که فاقد مبنای علمی هستند رد شد. آن چه اعضای جامعه علمی در آن موقع پیش بینی نمی کردند این بود که این نظریه کماکان در سالیان بعد تخیل بسیاری از پژوهشگران را برانگیخت و به عنوان پایه ای در زمینه روانشناسی رنگ ها عمل کرد کاری که تا به امروز نیز انجام می دهد.
یکی از این پژوهشگران پروفسور کورت گلدشتاین روانپزشک آلمانی است. او در سال 1942 میلادی تصمیم گرفت تاثیر خیره شدن به دو رنگ قرمز و سبز را بر روی پنج بیمارش مورد آزمایش قرار دهد. او از کشف این که قرمز باعث ایجاد علائم بیماری در آنان می گردد شگفت زده شد در حالی که رنگ سبز باعث ایجاد آرامش شده بود.
این بار نیز جامعه علمی شگفت زده نشد و این ایده را کاملا رد کرد و ادعا نمود که ازمایش های کافی در خصوص این موضوع صورت نگرفته است. با این وجود، این ایده هرگز رها نشد و در واقع حدود 20 سال بعد در دهه 1960 میلادی موفقیتی که مدت های مدید انتظار آن وجود داشت حاصل شد.
در آن سال ها درمان برای نوزادان مبتلا به یرقان با استفاده از نور هایی در سایه های مختلف شروع شد و تعیین شده بود که نور سفید و نور آبی در درمان این نوزادان موثرتر از خونگیری هستند. پس از آن مطالعات متعددی برای آنالیز تاثیر رنگ ها بر شرایط مختلف از جمله افسردگی فصلی، بی اشتهایی و حتی پرواززدگی* صورت گرفت.
امروزه تعیین شده که تئوری رنگ به خوبی پایه گذاری شده و تمایل دارد که به سه حوزه تقسیم گردد: اثرات فیزیولوژیکی، اثرات رفتاری و ترجیح رنگ.
اگر تا به حال فکر نموده اید که چرا ما یک رنگ مورد علاقه داریم بیایید این موضوع را آنالیز کنیم: همه ما آبی را دوست داریم. شاید ما هوادار آبی نباشیم و شاید اولین انتخاب ما نباشد، اما مطالعه ای که به وسیله شرکت کرایولا فراوری کننده مداد رنگی در سال 1993 میلادی انجام شد جزو اولین مواردی بود که نشان داد آبی رنگ مورد علاقه بسیاری از ما می باشد.
در آن مطالعه که صد ها کودک را شامل می شد آبی به عنوان رنگ مورد علاقه و پس از آن سبز و قرمز انتخاب شدند. هفت سال پس از آن این مطالعه تکرار شد، اما این بار پژوهشگران چندین سایه از هر رنگ را افزودند. آنان دوباره دریافتند که سایه آبی در بیشتر انتخاب ها وجود داشت.
نتیجه مطالعه ای در سال 2013 میلادی که در نشریه Psychonomic Bulletin & Review منتشر شد نشان داد بچه ها تمایل به تغییر ترجیحات رنگی خود دارند در حالی که بزرگسالان در این زمینه رویکردی ثابت داشتند. پژوهشگران از شرکت کنندگان اعم از بزرگسالان و بچه ها خواستند تا به هشت رنگ مختلف در شرایط نوری مختلف نگاه کنند. آنان دریافتند علیرغم آن که سر بچه ها به حرکت در می آید و تثبیت آن ها روی یک رنگ خاص قابل مشاهده نیست بزرگسالان به سرعت روی رنگ مورد علاقه شان متمرکز شده بودند.
فراتر از آن، ما در دوران کودکی هر روز تجربیاتی را جمع آوری نموده و مغزمان رنگ ها را به آن تجربیات مرتبط می سازند. برای مثال، رنگ هایی مانند قرمز، صورتی و زرد با تجربیات شادی آور مرتبط هستند در حالی که آبی و خاکستری اغلب با تجربیات منفی مرتبط بوده اند.
در مطالعه ای صورت گرفته از 330 کودک خواسته شد تا کلمه خوب و انزجار آور را برای هر رنگی که انتخاب می کنند بنویسند. بیشتر بچه ها کلمه خوب را برای رنگ مورد علاقه شان می نوشتند و تقریبا بیشتر آنان واژه انزجار آور را برای رنگ مشکی یا خاکستری می نوشتند.
در خصوص بزرگسالان شرایط چگونه است؟ نتایج مطالعات نشان می دهند همان گونه که بزرگسالان رنگ آبی را دوست دارند بیشتر آنان حس همراه با دافعه نسبت به رنگ قهوه ای دارند.
به نظر می رسد ترجیح به رنگ آبی در طول بزرگسالی ثابت است در حالی که بیزاری از قهوه ای نیز امری رایج می باشد.
چراغ سبز برای درد
حوزه پزشکی نیز کوشش می نماید تا از قدرت رنگ استفاده کند و یک رشته کامل به نام کروموتراپی وجود دارد که با استفاده از رنگ برای اهداف درمانی سروکار دارد. برای مثال، در مطالعه ای که نتیجه آن در سال 2020 میلادی در مجله Cephalalgia منتشر شد پژوهشگران دانشگاه آریزونا دو گروه از شرکت کنندگان را مورد آنالیز قرار دادند: گروهی با میگرن با تناوب میانه و گروهی دیگر با میگرن با تناوب زیاد.
در این مطالعه که ده هفته به طول انجامید پژوهشگران از شرکت کنندگان خواستند به جای حضور در اتاق تاریک هر بار که دچار حمله میگرنی می شوند یک چراغ LED سبز رنگ در خانه خود نصب کنند و دو ساعت در کنار آن بنشینند. نتایج چشمگیر بود. گروهی که از میگرن با درجه تکرار و تناوب میانه رنج می بردند کاهش حدود 70 درصدی در تعداد حملات اتفاق افتاده را گزارش کردند و گروهی که از میگرن با تناوب بالا رنج می بردند کاهش حدود 60 درصدی در حملات میگرنی را گزارش کردند.
در مطالعه دیگری که در دانشگاه دوک صورت گرفت و حدود یک سال پیش منتشر شد پژوهشگران در پی آنالیز تاثیر رنگ سبز بر فیبرومیالژیا بودند، شرایطی که با درد عضلانی مزمن و گسترده تعیین می گردد که منبع آن التهاب ظاهری نیست. پژوهشگران شرکت کنندگان را به سه گروه تقسیم کردند: گروهی که از عینک هایی با لنز های آبی استفاده می کردند، گروهی با لنز های سبز و گروهی با لنز های قرمز. از تمام شرکت کنندگان خواسته شد که به مدت دو هفته به مدت چهار ساعت در روز از عینک استفاده کنند. پژوهشگران با شگفتی دریافتند که شرکت کنندگان در گروه با لنز های سبز کاهش قابل توجهی در اضطراب مربوط به درد به اندازه چهار برابر بیش تر از دو گروه دیگر را گزارش کردند.
دلیل دقیق تاثیر مثبت رنگ سبز بر درد هنوز کاملا تعیین نیست، اما پژوهشگران حدس می زنند که از نظر تکاملی ممکن است یک مسیر عصبی در مغز مان وجود داشته باشد که وقتی نور سبز به وسیله چشمان مان جذب می گردد درد را سرکوب می نماید. با این وجود، تعیین شد که تنها رنگ سبز بر سلامتی ما تاثیر مثبت ندارد. در مطالعه ای صورت گرفته در سال 2012 میلادی در چین تعیین شد که نور قرمز می تواند کیفیت خواب مان را بهبود بخشد.
این مطالعه 20 سرباز ارتش چین را شامل می شد که به دو گروه تقسیم شدند: یک گروه هر روز نیم ساعت قبل از خواب در معرض نور قرمز قرار گرفتند در حالی که گروه دیگر در معرض این نور قرار نمی گرفتند. پس از 14 روز گروهی که در معرض نور قرمز قرار گرفتند بهبود قابل توجهی در شاخص PSQI معیاری درباره کیفیت خواب و افزایش سطح ملاتونین یا هورمون خواب در نمونه خون خود نشان دادند.
شاخص های خلق و خوی تک رنگ
نه تنها درد و خواب تحت تاثیر رنگ ها هستند بلکه مطالعات متعددی که در سالیان اخیر صورت گرفته نشان می دهد که رنگ ها نیز تاثیر قابل توجهی بر خلق و خوی ما دارند.
برای مثال، نتیجه مطالعه ای که در سال 2020 میلادی در مجله Psychological Science منتشر شد تاثیر رنگ ها بر خلق و خو را در بین 4598 شرکت کننده از 30 کشور مختلف آنالیز کرد. نتیجه آن آنالیز نشان داد که 51 درصد از شرکت کنندگان سیاه را با غم و اندوه و 68 درصد قرمز را با عشق تعریف می کردند و 36 درصد ادعا کردند که رنگ قهوه حس انزجار را در آنان بر می انگیزد.
علاوه بر این، مطالعات نشان می دهند که رنگ درمانی یا کروموتراپی می تواند به کاهش اختلالات اضطرابی به ویژه به وسیله استفاده از رنگ های آبی و سبز یاری کند.
روانشناسی رنگ در دنیای بازاریابی و تبلیغات نیز مورد استفاده قرار می گیرد جایی که رنگ ها برای سال ها به منظور دستکاری مغز ما به روشی تکاملی مورد استفاده قرار گرفته اند. برای مثال، رنگ قرمز عمدتا به وسیله مشاغل مرتبط با مواد غذایی یا مسائل عاطفی مورد استفاده قرار می گیرد، آبی برای محصولات مردانه یا محصولات حمام و بهداشتی، سبز برای تبلیغات مرتبط با سلامتی و سفید برای تبلیغات دارویی مورد استفاده قرار می گیرند.
*پرواززدگی: یک شرایط فیزیولوژیک است که از تغییرات ریتم شبانه روزی بدن رخ می دهد و ناشی از سفر های طولانی (از شرق به غرب یا بالعکس) است که در آن تنظیم خواب فرد به دلیل اختلاف ساعت مبداء با مقصد پرواز به هم می ریزد.
منبع: فرارو