چهل ستونی که 20 ستون آن گم شده!

به گزارش وبلاگ کوجی هامی، خبرنگاران : یادم هست در آخرین سفری که حدود 15 سال پیش به اصفهان داشتم زاینده رود هنوز زنده بود و آن حس باشکوه سرزندگیش همچنان روح و جانم را مشعوف می نماید.با این ذهنیت رویایی پس از سال ها راهی اصفهان شدم اما این خیال دل انگیز با اندکی گشت و گذار در شهر و اماکن تاریخی فرو ریخت که آن اصفهان قدیم کجا و اصفهان فعلی کجا؟!

چهل ستونی که 20 ستون آن گم شده!

روزنامه توریسم به قلم سمن سمندر نوشت : اصفهان زیبا که آن را نصف جهان می نامند تصویری رویایی در فکر همه جهانگردان جهان دارد ؛ تصویری فراموش نشدنی که مرا نیز دوباره به این شهر کشاند.

یادم هست در آخرین سفری که حدود 15 سال پیش به اصفهان داشتم زاینده رود هنوز زنده بود و آن حس باشکوه سرزندگیش همچنان روح و جانم را مشعوف می نماید.با این فکریت رویایی پس از سال ها راهی اصفهان شدم اما این خیال دل انگیز با اندکی گشت و گذار در شهر و اماکن تاریخی فرو ریخت که آن اصفهان قدیم کجا و اصفهان فعلی کجا؟!

چهل ستونی که 20 ستون آن گمشده!

در آغاز گشت و گذار در اصفهان به چهل ستون می روم .پس از ورود به این مکان تاریخی بر خلاف سفر قبلی ام تنها بیست ستون دیدم! گویی بیست ستون آن را برده بودند اما با کمی دقت می شد فهمید که کثیفی چهره حوض،نقش زیبای بیست ستون را در خود مخفی نموده و این بازتاب زیبا را از ستون ها گرفته است. صحنه ای که شوربختانه از دید جهانگرد داخلی و خارجی پنهان نبوده و برازنده اصفهان نیست.

با این اوصاف، باز هم جهانگردان در پی بیست ستون گمشده دیگر بودند! تا جایی که حتی گاهی یکی از آنها دستی به صورت حوض می کشید تا ببیند آیا چهره اش پاک می گردد تا ستون ها را ببیند!

از حوض که بگذریم ستونهای به جامانده نیز حال و روز بهتری نداشتند و احتیاج به بازسازی و بازسازی در آنها کاملاً مشهود بود.مایوس و دلزده از روزگار ناخوش چهلستون آنجا را ترک نموده و راه خود را به سوی نقش جهان کج کردم.

نقش جهان و درشکه های کثیف

میدان نقش جهان با آن معماری بی نظیر و پرآوازه پیش رویم بود و هنوز غم چهل ستون بر دلم سنگینی می کرد که درشکه های میدان نقش جهان تیر خلاصی شد بر ته مانده اشتیاقم برای اصفهان گردی! درشکه هایی با روکشهای کثیف که هیچ جهانگردی رغبت نمی کرد سوار آنها گردد و ترجیح می داد با پای پیاده دور تا دور میدان را بگردد و از خیر آن حس نوستالوژی بگذرد.

قدم که می زدی تازه متوجه می شدی که چقدر جای چند نیمکت در اطراف خالی است برای جهانگردانی که پس از گشت و گذار یا خرید خسته می شدند و احتیاج به کمی استراحت داشتند اما تنها راهشان برای فرار از گرما و کمی استراحت نشستن بر روی چمن ها بود.این چشم انداز ناخوشایند و نشستن مردم روی چمن ها دوباره من را به یاد سفر قبلی ام به این شهر انداخت . بعد از نقش جهان به سوی باغ مشاهیر می روم.

باغ مشاهیر بی شناسنامه

تعجب نکنید این جمله را چندین بار با همراهانم تکرار کردیم و خود را آماده کردیم برای تماشا صحنه ملال انگیز دیگری ! در باغ مشاهیر نیز بیشتر شناسنامه ها قابل خواندن نبود و دیوارهای باغ مشاهیر پر بود از نوشته ها و یادگاری های ریز و درشت؛ مثل دیگر آثار باستانی یا حتی معاصر که همان بهتر در موردش حرفی به میان نیاید.

پس از گذر از این باغ هنوز فکرم درگیر یادگاری ها بود که خود را در کنار جایی دیدم که روزی قلب تپنده اصفهان بود و پیشتر به آن اشاره کردم؛ زاینده رود، رودی که حالا دیگر آبی ندارد تا از دریچه های سی و سه پل بگذرد و همچنان او را زنده نگه دارد.

این قلب تپنده تنها گاهی با ایجاد شوک جانی می گیرد و دوباره به کما میرود. و اما در این سوی رود دست سرنوشت بر آن شده بودکه بستر خشکیده این رود زیبا به جای همراهی آب، هم نشین زباله و پلاستیک ها گردد و نگاه هر جهانگردی را متاثر می کرد .با صد افسوس اصفهان را ترک می کنم با کوله باری از دیده هایی که خاطره این سفر را با سفر گذشته ام بسیار متفاوت نموده است.

امیدوارم در سفر بعدی شاهد تغییرات اساسی در حال و روز کنونی اماکن جهانگردی اصفهان بوده تا جهانگردان داخلی و خارجی کوله بار خاطرات شان را با تماشای های زیبای اصفهان لبریز نمایند چرا که حفاظت ونگهداری از میراث تاریخی و فرهنگی در کنار توجه به تامین امکانات جهانگردی و احترام به مطالبات جهانگردان مولفه های اصلی توسعه ایرانگردی هستند و این محقق نمی گردد جز با اهتمام ، پیگیری و رسیدگی مسوولان این عرصه خصوصا متولیان میراث فرهنگی و جهانگردی.

منبع: توریسم آنلاین

به "چهل ستونی که 20 ستون آن گم شده!" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "چهل ستونی که 20 ستون آن گم شده!"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید